انگشتـ وانگشتــر
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۲ ق.ظ
چه خوب شد بر تربتـــ رحــم کردند اربابـــــــــ
انگشتـــر را که با انگشتتــــ به غارتــــ بردند
پدرش در
رکوع بود که سائل آمد و انگشترش را بخشید ...
به پدرش رفته بود خودش انگشترش را می بخشید ،اگر امانش می دادند ...
دلنوشتــ :
با خودم فکر می کردم که ،
خدا را شکر زینب ات نفهمید انگشتر برای انگشتت تنگـــــــ بوده است ... "
۹۳/۰۳/۲۱
ادامه بده حتمن :)