اذن میخواهم

"وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ"

این آخرین سلام من برتو نباشد!!

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى 

آقا جان

تا چشـم من به گنیـد بـاز شد

ایـن دل دیوانه گنبـد بـاز شد

دلنوشت: مرا بخوان!
بوی سیب حــرم حسین (ع) میاید...
اذن دخولش را میخواهـم!

ولایت

عجب معماری و طراحیِ زیبا و بکری!

خدا رحمت کند معمارِ ایوان نجف را

من مسیحی میشوم عیسی اگر ثابت کند

مرده ای را زنده کرده او بدون"یـاعـلـی"

پی نوشتـ : دشمن حیدر برو دنبـال " بابایت " بگرد!

چشم به راه

امروز برای دلـــم "اَمَّن یُجِیبُ" بخــوان!

"  أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوَّء "

دلواپسی من از نیامدنت نیست!

می ترسم

در پس این دل دل زدن ها

بیایی و دلخواه تو

نباشم …

دلنوشتــ : مرا به هـر قیمتی بخــر!

نذر خوبی ها

از کــودکی به " عشــق " نـوکریتـــ قــد کشیــده ام

اصـلا  حسیــن ایـن بدنـم نـــذر روضــه هاستــــ

"حسیــن جـان"

میگذشت از در مسجــد آلوده سگــی

گـذر خویـش به درگاه تــو یادم افتــاد

دلنوشت : رســم عاشقی

خدا کند که بیایی

چــه انتظار "عجیبــی"

تـــو درمیـان منتظــران هم،عـزیـز من چه غریبــی

چــه آسـان نبــودنت شـده عـادت

چــه بی خیــال نشسته ایـم 

نه کوششـی نه وفـایـی

تنهــا نشســته ایم و میگوییــم

"خــداکنــد که بیـایـی..."

نامه هایی که برای امدنت در چاه جمکران انداختیم

رکورد نامه های کوفیان را زد!

"الَلهـُـمَ عَجـِــلِ الِولیکَــــ الفَــرَج"

جشـن بنـدگی

" اللّهُمَّ اَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَ الْعَظِمَة "

همیشـه لحظه ی خداحافظـی ، میـزبان کنار درایستاده

و با لبخنـد مهمان هارو بدرقه میکنه،لبخند خداوند گوارای وجودتان باد.

و چه سخت است

که این عــزیـزترین عیـدرا

بدون آن عزیزتـرین غایبـــ از نظر بگذرانیم

"اللـــــهم العجـــــل لولیکـــ الفـــرج"

امیر نوشتــ: عیــدبندگی مبارکــ!
التماس دعا

سه ساله

میکشـد آتش به جانـم لکنت طفـل حسیــن

یـاد اشکـش میکنـم افطـار یـادم میـرود

رقــیه جان میگوینـد نیستـی!

پس مـن عاشـق نیستـی ام

هستـی ارزانـی خودشــان...

امیــرنوشتـ : نفـی رقیه کم ندارد از ، زدن او !